آخرین تخفیف بزرگ نت به نت فرصت را از دست ندهید
جستجو

قسمت سی و دوم قصه های هزار و یک شب

شب بیست و ششم: حکایت نصرانی (بخش دوم)

شنوندگان عزیز، در قسمت های قبلی از قصه های هزار و یک شب، شنیدیم که همه متهمین یک به یک به قتل احدب اعتراف کردند و پادشاه از این ماجرا شگفت زده شد. نصرانی به پادشاه گفت اگر شما را از این اتفاق عجب آمده، پس حکایت مرا بشنو... و اینگونه بود که حکایت نصرانی آغاز شد.

ماجرا چنین بود که میان نصرانی و یک بازرگان، تجارت کنجد شکل گرفت. بازرگان به نصرانی کنجد می داد، او نیز آنها را می فروخت و سهمی را بر می داشت. اما بازرگان برای گرفتن سهم خود عجله ای نداشت. هر ماه به دیدار نصرانی می آمد،  سراغ سهمش را می گرفت و می رفت.

نصرانی کنکجاو، در یکی از این رفت و برگشت ها، بازرگان را مجبور به پذیرفتن دعوتش برای ضیافتی مختصر کرد. به قولی می خواست ماجرایش را از زیر زبانش در کشد. بازرگان هم سخن گفتن آغاز کرد و قصه ای جدید از دل این داستان رستن گرفت.

بازرگان تعریف کرد که در سفرهای تجاری خود، دلباخته دختری شد که از قضا مال زیادی داشت. با ترفندهایی دل آن دختر را به دست آورد و دختر، او را به سرای خود دعوت کرد. در اینجا قصه به پایان رسید، حال ادامه ماجرا را در این پادکست، از زبان راوی مجموعه داستان های صوتی هزار و یک شب می شنوید.

 

عوامل تولید:

گوینده: ریحانه زارعی

صدابردار: علی اقبال

تدوینگر: رضا طریحی

تهیه شده در استودیو نت به نت

 بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب

پخش از وبسایت فرهنگی آموزشی نت به نت

مطالب مرتبط

دیدگاه ها

ثبت دیدگاه جدید

متن نظر:

ثبت دیدگاه

قسمت سی و دوم قصه های هزار و یک شب

00:00:00 / 00:00:0
آدرس واتساپ آدرس تلگرام شماره همراه