جستجو

قسمت سی ام قصه های هزار و یک شب

شب بیست و پنجم: حکایت خیاط و احدب و یهودی و مباشر و نصرانی

در قسمت قبلی، حکایت ازدواج حسن بدرالدین به خوبی و خوشی تمام شد. اگر خاطرتان باشد، این حکایت از زبان جعفر برمکی رانده شد تا هارون رشید خوشش آید و از خون غلام سیاه دزد بگذرد. همینگونه نیز شد. غلام را از اعدام تخفیف داد و به مردی که زن خود را به سوء تفاهمی کشته بود، کنیز و شغلی مناسب بخشید.

با پایان داستان، هنوز تا سپیده دم زمانی مانده بود. از این رو شهرزاد قصه گو، کتاب خود را ورق زد و داستان جدیدی به نام خیاط و احدب و یهودی و مباشر و نصرانی را آغاز کرد. قصه تا آنجا پیش رفت که خیاط به همراه همسر خود، فردی احدب (گوژپشت و خمیده) را یافتند و بهر عیش و خنده او را با خود به منزل بردند. زن خیاط به زور ماهی کاملی را در حلق احدب فرو برد تا بخندند. اما استخوان در نای او گیر کرد و در همانجا مرد.

در این لحظه سپیده دمید و شهرزاد ادامه داستان را به شب بعد، یعنی همین پادکستی که قرار است بشنوید موکول کرد. شما را به شنیدن ادامه این حکایت از مجموعه داستان های صوتی قصه های هزار و یک شب دعوت می کنیم. 

 

عوامل تولید:

گوینده: ریحانه زارعی

صدابردار: علی اقبال

تدوینگر: رضا طریحی

تهیه شده در استودیو نت به نت

 بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب

 

 پخش از وبسایت فرهنگی آموزشی نت به نت

مطالب مرتبط

دیدگاه ها

اسما پورمحمود

بسیار عالی ولی چرا باقی داستان نیست ؟؟؟

پاسخ:

خیلی ممنون از شما. هر هفته دو قسمت منتشر میشه

ثبت دیدگاه جدید

متن نظر:

قسمت سی ام قصه های هزار و یک شب

00:00:00 / 00:00:0
آدرس واتساپ آدرس تلگرام شماره همراه