فروشگاه

مقالات

مقالات

نسبت میان موسیقی و زندگی روزمره

  • انتشار1399/01/24
  • بازدید
نسبت میان موسیقی و زندگی روزمره

 

روند زندگی پر شتاب امروزی

 

در دنیایی زندگی می کنیم که اکنون می توان گفت ملودی ها و نواهای موسیقیایی، در تاروپود زندگی روزمره تنیده شده اند و جزئی از فرایند معنابخشی به زندگی هستند و تصورات ما از هستی، روابط، آشوب ها و تنش ها، افسوس ها و رویاها را شکل می دهند. و آنقدر اهمیت یافته اند که به تفکیک فضاهای جغرافیایی ای که در طول زندگی روزمره تجربه می کنیم، سبک های متناسب با آن طراحی شده اند. موسیقی هایی متناسب با اتاق، با محل کار، برای ماشین، برای مهمانی و تا باشگاه بدنسازی و هایپرمارکت ها و پاساژها با ما هستند و آنقدر با وجود ما عجین شده اند که خود سبک زندگی ما را نشان می دهند. چنانکه به قول بنت از اندیشمندان حوزه فرهنگی، ما صداها را به درون خود جذب می کنیم و ریتم ها را به درون بدن مان. اما اگر در دنیای سنت، موسیقی و ریتم ها به کندی ریتم زندگی و طبیعت بیرونی بود و تنها در لحظات نادر و موقت زندگی، همچون نبردها و جنگ ها و بزنگاه های حماسی، با الهام گرفتن از عوامل طبیعی و بیرونی؛ موسیقی حالتی سریعتر و ضرباهنگی تندتر را طلب می کرد و در غالب اوقات، موسیقی و محتوای ترانه ها، بازنماکننده ی صدای پرندگان، چشمه ها و آبها، نغمه ها و زمزمه های بومی و لطیفی بودند که به ترانه هایی آرام بدل می شدند. در دنیای امروز و زندگی مدرن، این بافت های موسیقیایی به هم ریخته اند و به موازات آن، ذائقه های شنیداری ما نیز تغییر کرده اند. تغییری که می توان گفت بیشتر به سمت تنزل تربیت شنیداری ما بوده است.

 

 

 

 

موسیقی عامه پسند در مقام سبک زندگی

 

درواقع ریتم ها و ضرب آهنگ های پرشتاب و سریع موسیقی امروز و علی الخصوص موسیقی عامه پسند و ژانرهای متفاوت آن همچون پاپ، هوی متال، راک و از این دست، صورتی از سرعت زندگی روزمره دنیای مدرن را به ما نشان می دهند. صداهای الکترونیکی و افکت هایی مانند صدای آژیر آمبولانس و اتومبیل پلیس، انفجارهای بمب و تیر اندازی ها، ویراژ اتومبیل ها، صدای خط تولید را به وفور می توان در موسیقی های امروزی یافت. و اگر موسیقی کلاسیک، ناخودآگاه انسان را به آرامش، خلوت با خود، تامل و تفکر، به گوشه ای نشستن و نگریستن به هستی وا میداشت، موسیقی مدرن آگاهانه ما را به درون پاتیلی از شورها و هیجان ها می اندازد و بدن مان را به تلاطم ها و فوران های ریتمیک وا می دارد. به عنوان مثال در سنت موسیقیایی ما، موسیقی مقامی، روح اصیل فرهنگ جمعی اقوام را متجلی می سازد و مملو از لحظات ناب و تجربه شده ای است که هر یک بر حیات تاریخی-اجتماعی یک قوم صحه می گذارد. اما در موسیقی عامه پسند ما دیگر نشانی از واقعیت های اصیل فرهنگی ما و نجابت و آرامش نهفته در شکل زیست گذشته ما وجود ندارد .چراکه سرعت موسیقی تغییر یافته است و سرعت مطلوب موسیقی که 125140 bpm بیت در دقیقه است و خود این اصل بر پایه ی «تمپوی ضربان قلب» طراحی شده، در موسیقی عامه پسند امروز رعایت نمی شود. شکل یافتن این بی نظمی در ساختار فرهنگ موسیقی امروز به چند مسئله مختلف باز می گردد. از سویی حل شدن موسیقی مدرن و زندگی مدرن در یکدیگر. این به این معناست که در زندگی امروز، ما شتاب بیشتری را تجربه می کنیم. با سرعت بیشتری باید کار کنیم. با سرعت بیشتری باید به مقصد برسیم. با سرعت بیشتری باید به اهداف جدید دست پیدا کنیم و آنقدر شتاب و فشار از درون زندگی و نهادها و نقش های اجتماعی امروز بر هر یک از ما تحمیل می شودکه به تبع آن، بافت زندگی پیچیده تری را تجربه می کنیم و الگوها و مدها و علایق و افکارمان، مدام تغییر می یابند.

 

 

 

 

چگونه نُت یک آهنگ راحفظ شویم؟

 

تغییرات زندگی و تغییرات سبک های موسیقیایی

 

انسان امروز، بیش از آنکه انسان طبیعت و خلوت باشد، انسان شهر است و شلوغی. انسانی است که بی وقفه باید در حرکت باشد. امکان سکون و سکوت از او گرفته شده است. مدام در دل تجربه ها و تنوع ها پرتاب می شود و سرش پر از هزاران سوداست. چنین انسانی دیگر نمی تواند به راحتی شجریان را بفهمد. چرا که فهم شجریان به فهم حافظ و فهم دستگاه های موسیقیایی نیاز دارد و بدون این توان فرهنگی، فرد صرفا به شنونده ای ذوقی بدل می شود. یا انس گرفتن با کلهر، نیاز به انس یافتن با یک تاریخ دارد. اما ما در لحظات (فقدان) همه این اصالت ها و اصیل ها به سر می بریم. نه تنها در عرصه زندگی ما چنین اتفاق افتاده است که در عرصه خود هنر موسیقی نیز، نوعی نو به نو شدن مداوم در جریان است. چنین شتابی طبیعتا هنر را به صنعت بدل می کند و صنعت نیز هنر را مدام باز تولید می کند و در این میان، ضرب آهنگ موسیقی را با ضرب آهنگ زندگی نزدیک می کند. چراکه وقتی هنر موسیقی می شود صنعت موسیقی، دیگر موسیقی قرار نیست خلق شود، قرار است تولید شود. قرار نیست به خاطره ای ماندگار بدل شود، بلکه قرار است به یک محصول مصرفی تاریخ انقضادار بدل شود و ما را از لحظه یک تجربه موسیقیایی به تجربه ای دیگر پرتاب کند. مسئله ای که به شکل دقیق و عمیق، آدورنو آن را بررسی کرد. او معتقد بود موسیقی مدرن موجب استاندارد شدن و منفعل شدن مخاطب می شود. به این معنا که موسیقی برای مخاطب امروز، حکم یک ماده مخدری را دارد که وادارش می کند به وضع موجود رضایت دهد و اگر به سبک گوش کردن مان در دنیای امروز نگاه کنیم، ما با پاپ های امروزین، گاز ماشین را تا آخر فشار می دهیم تا مسیرها را زودتر به مقصد برسانیم. سریعتر ورزش می کنیم و بیشتر بالا و پایین می پریم و گاهی با توسل به موسیقی، تلاش می کنیم تا شادی های دست نیافته و تجربه نشده را با رهاشدن در صدای بلند و ریتم های تند، پیداکنیم. دلیل دیگری که به این روند خطا، سرعت بیشتری بخشیده، غلبه مهارت در تکنیک ها و فرم ها به داشتن روح و اصالت هنری ست. اگر روزگاری نوازندگان ما برای خلق یک قطعه موسیقیایی به بنیان های فرهنگی ما توجه می کردند و واقعه های تاریخی و جاری ساختن عناصر طبیعت در چیدمان نت ها، نوازندگان امروزی تمام دقت و ذوق شان را گذاشته اند تا سیم سازها را پرشتاب تر تکان دهند و تندتر و محکم تر بکوبند تا در نگاه مخاطبان شان، شأن پیدا کنند.

 

تهیه شده در وب سایت آموزش موسیقی نت به نت

نظر دهید (برای اعضا)

Captcha

نظرات (1)

احسان امیری

تاریخ ارسال :1402/07/20

نویسنده و منبع این مقاله را میفرمایید

وبسایت نُت به نُت

درود بر شما. نویسنده این مقاله دکتر مرتضی واحدیان، پژوهشگر و نویسنده در حوزه روانشناسی و جامعه شناسی هستند.

سبد خرید 0
تماس با ما