سه تارهای تقلبی همیشه در کمین شماست
سه تارهای تقلبی همیشه در کمین شماست
در این پست از وبلاگم می خواهم یکی از داستانهای خودم در مورد خرید سه تار را برای شما تعریف کنم. و در پایان این نوشته شما را آگاه کنم تا اشتباه مرا تکرار نکنید. این اتفاق مربوط به اوایل کار من بود که به دلیل کمبود آگاهی و دانش تخصصی از ساز سه تار، به نوعی سر من را کلاه گذاشتند. این قضیه بر می گردد به سال 90 یعنی هشت سال پیش...
یکی از دوستانم از من خواست تا برایش سه تار تهیه کنم. چون خودش اطلاعات کافی در مورد انتخاب یک سه تار استاندارد نداشت، از من کمک خواست. یک روز جهت خرید سه تار دوستم و همچنین تهیه مقداری سیم و پرده ساز، عازم تهران شدم. مرکز سازهای سنتی در خیابان بهارستان است. از ترمینال جنوب سوار مترو شدم و به بهارستان رفتم. اگر الان به تهران بروم، با اکثر فروشندگان و سازندگان بهارستان آشنایی دارم و با احترام با کیفیت ترین سازهایشان را در اختیارم می گذارند. آن روز از همه جا بی خبر بودم. کلاً دومین بار بود که از بهارستان خرید می کردم. به صورت اتفاقی وارد یکی از مغازه ها شدم و از فروشنده خواستم چند سه تار مناسب در رنج قیمت 300 هزار تومان برایم بیاورد تا آنها را تست کنم. این مبلغ تقریباً معادل 1 الی ۵/۱میلیون تومان الان بود و با آن می شد یک ساز خوب تهیه کرد. سه تا سه تار برایم آورد و من شروع کردم به تست کردن آنها. اولی صدای خیلی بمی داشت و رنگ دسته و کاسه اش زرد بود. دوستم گفته بود رنگش ترجیحاً قهوه ای سوخته باشد. ساز دوم صدای خیلی خوبی داشت اما از نظر فرم ساخت استاندارد نبود. قطر دسته آن از بالا تا پایین یک اندازه بود و این یکی از ضعف های ساخت این ساز بود. سازنده فقط روی کاسه و صفحه تمرکز کرده بود و در مورد دسته ساز هنری به خرج نداده بود. ساز سوم را برداشتم و مشغول تست آن شدم و چند مضراب به آن زدم. صدای دلنشین و زیبایی داشت. ظاهرش را هم بر انداز کردم، از نظر زیبایی چیزی کم نداشت و اتفاقاً رنگش همان رنگ قهوه ای سوخته ای بود که دوستم می خواست. من همیشه در مرحله آخر به مهر ساز دقت میکنم. مهر ساز را معمولاً در قسمت گلوگاه کاسه حک میکنند. دیدم مهری آنجا حک نشده. بعضی سازندگان هم در بالا دسته (بین گوشی ها) مُهر را حک می کنند. به آنجا هم دقت کردم، باز هم خبری از مُهر نبود.
آموزش سه تار در وبسایت نت به نت
از فروشنده پرسیدم جناب این ساز محکوک به چه مهری است؟ انگار مهر ندارد! گفت: همچین چیزی امکان ندارد. من اصلا ساز بدون مُهر نمی آورم. فروشنده یک پسر تقریباً نوجوان بود و به نظر نمی رسید که آن مغازه و این همه سرمایه از او باشد. از روی کنجکاوی پرسیدم مغازه مال خودتان است؟ گفت بله، قابل شما را ندارد! کمی ساز را برانداز کرد و گفت: آهان! مهر ساز پیدا شد و بعد نشانم داد. خیلی تعجب کردم. تا به حال ندیده بودم کسی روی کاسه سه تار مهرش را حک کند. دقیقا زیر سیم گیر حک شده بود. آن هم مُهر چه کسی؟ استاد عباس مفاخری. عجیب بود، یعنی خیلی عجیب بود. با خودم گفتنم چطوری ممکنه استاد عباس مفاخری مهر ساز را روی کاسه حک کند؟ دچار سردرگمی شده بودم چون این ساز کپیِ سازهای استاد عباس مفاخری بود و نمیتوان به این شک کرد که ساخت ایشان نیست. از فروشنده نوجوان پرسیدم این ساز ساخت خود استاد مفاخری است؟ چطور مُهر ساز را روی کاسه حک کرده اند؟ با قطعیت گفت: بله این ساز ساخته خود استاد مفاخری است و به تایید یک استاد معتبر، این ساز را برای فروش آورده. شما همه سازهای مفاخری را که ندیده اید. شاید بعضی مُهرهایشان را روی کاسه حک می کنند. از بابت این ساز خیالتان راحت باشد. همه جوره تایید شده است. با خودم گفتم شاید درست میگوید. دلم را صاف کردم و ساز را به همراه یک دست سیم اضافه و یک مضراب سیمی خریدم و عازم کاشان شدم.
ساز تقلبی اثر خود را چند روز بعد نشان داد
تقریباً ساعت 8 شب بود که به کاشان رسیدم. این دوستم از همان موقع که خبر خرید ساز را دادم تا آن موقع که رسیدم کاشان سه بار با من تماس گرفته بود که بار سوم به او معترض شدم که چرا اینقدر زنگ میزنی؟ نگران چیزی هستی؟ گفت از سر ذوق تماس می گیرم، لحظه شماری می کنم سازم را ببینم. تورو خدا وقتی رسیدی اول ساز را برام بیاور. نمی توانم تا فردا منتظر بمانم. به شدت خسته بودم و فقط می خواستم بروم خانه و یک دوش حسابی بگیرم از طرفی دوستم هم ول کن نبود. از ترمینال یک آژانس گرفتم و رفتم طرف خانه آنها، ساز را به دستش رساندم و گفتم فردا می آیم برایت کوک می کنم و پرده هایش را نیز تنظیم می کنم. الان واقعاً خسته ام. وقتی رسیدم خانه، اول یک دوش آب گرم گرفتم. بعد قهوه را گذاشتم روی گاز و شعله را خیلی کم کردم تا لباسم رو بپوشم قهوه هم آماده شود. جای شما خالی یک قهوه مشتی زدم به بدن و آماده شدم که داداشم ایمان بیاید دنبالم. شب منزل خاله ام به صرف شام دعوت بودیم. گفتم در این فاصله که ایمان میاید کمی سه تار بنوازم. خلاصه 20 دقیقه می نواختم. نگاهی به ساعت کردم ساعت 10:30 بود. داشت دیر می شد. زنگ زدم به ایمان ولی جواب نمی داد. کمی نگران شدم. همان موقع مادرم زنگ زد و گفت علی جان کجایید چرا نمی آیید؟ میخواهند سفره بیندازند و همه منتظر شما هستند. جریان را برایش گفتم که منتظر ایمانم، خیلی دیر کرده و هرچه زنگش میزنم جواب نمیدهد. مادرم کمی نگران شد و گفت: بگذار من تماس بگیرم شاید جواب دهد. صحبتم که با مادر تمام شد، هادی دوستم زنگ زد و بعد از سلام با لحنی تند گفت: علی آقا این چه سه تاری است که برای من گرفتی؟ شوخی ات گرفته؟! من که حسابی شکه شده بودم گفتم مگر چه شده؟ گفت: وقتی زیپ کاور را باز کردم دیدم قسمت بالا دسته در همان جا که گوشی ها به آن وصل شده از دسته ساز جدا شده. واقعاً یک لحظه مغزم سوت کشید. گفتم: یعنی شکسته؟ گفت: نه. این قسمت از قبل شکسته بوده و آن را چسبانده بودند و الان هم از هم جدا شده. خیلی ناراحت و از آن بدتر عصبانی شدم. به هادی گفتم: هادی جان من الان واقعاً عصبی ام. موضوع دیر شدن مهمانی را برایش گفتم و سعی کردم کمی آرامش بگیرم. گفتم اصلاً نگران نباش! شماره فروشنده را گرفتم، فردا می آیم پیشت و ساز را می بینم. بعد از همان جا با فروشنده تماس میگیرم و در نهایت ساز را برایش پس می فرستم و پولت را پس می گیرم. هادی که شخصی منطقیست، قبول کرد و گفت: حالا خودت را ناراحت نکن، به میهمانی برس فردا با هم یک تصمیمی می گیریم. خیالم از این بابت کمی راحت شد اما هنوز از ایمان خبری نشده بود. دوباره با او تماس گرفتم . چند تا بوق خورد و بالاخره جواب داد. ایمان معلوم هست کجایی؟ 30 نفر آدم منتظر ما هستند و همه سر سفره نشستنه اند. ایمان گفت: خیلی ببخشید داداش، 5 دقیقه دیگر می رسم و سر فرصت برایت توضیح می دهم. الان وقتش نیست. ایمان آمد و رسیدیم به منزل خاله. از همه عذر خواهی کردیم و نشستیم سر سفره. پس از صرف شام همه مشغول گپ و گفتگو شدند. رفتم پیش ایمان نشستم و در گوشش گفتم: راستی نگفتی چرا دیر کردی؟ ایمان هم با خنده گفت: عه فکر کردم یادت رفته! ولی اگر اون موقع می گفتم مطمئنم که یک کتک حسابی ازت میخوردم. حقیقتش را بخواهی توی کافه نشسته بودیم. دوستم سنتور می زد و من هم تنبک. یه جمعی از دوستانش گوش می دادند و من واقعا نمی توانستم قطع کنم. نمی خواستم جمعشان خراب شود. شرمنده، مرا ببخش. خودت نوازنده ای و حرفم را میفهمی. من که خودم چند بار این کار را کرده بودم، زبانم بسته بود. خندیدم و گفتم آری، میفهمم چه می گویی . بیخیال شو که دیگر گذشت...
فردای آن روز
صبح ساعت 10:30 از خواب بیدار شدم و دیدم 4 تماس بی پاسخ از هادی روی گوشی افتاده. بلافاصله تماس گرفتم و به او گفتم تا نیم ساعت دیگر به منزلشان می روم تا ببینم چه بلایی سر ساز آمده. در راه با خودم می گفتم عجب کاری کردم که به هادی گفتم برایش ساز می خرم. گاهی وقتها می خواهید ثواب کنید ولی کباب می شوید و این مصداق این ماجرا بود. رسیدم به منزل هادی، ساز را آورد. بله، الان فهمیدم فروشنده بی انصاف و یا بهتر بگویم بی شرف، یک سه تاری که بالا دسته اش شکسته را به ما غالب کرده. هادی از من پرسید ، موقعی که خواستی بخری به آن دقت نکردی؟ گفتم اتفاقاً خیلی هم دقت کردم اما آن کسی که این شکستگی را مخفی کرده از من حرفه ای تر بوده. باور کنید به قدری استادانه این شکاف ترک را پوشش داده بود که حتی با ذره بین هم نمی شد آن را تشخیص داد. ترک را دیدم و اینجا بود که شکم به یقین تبدیل شد که این ساز اصلا ساز استاد مفاخری نبوده. بلافاصله با فروشنده ساز در تهران تماس گرفتم. گوشی را کس دیگری برداشت. صدایش مثل یک مرد جا افتاده بود. داستان را برایش تعریف کردم، ایشان هم جا خورد و فهمید کار شاگردش بوده. حسابی از ما معذرت خواهی کرد و گفت این بار دومی است که این کار را انجام می دهد. چند بار به او گفتم اگر از حقوقت ناراضی هستی و نیاز به پول بیشتر داری به من بگو تا تمکینت کنم ولی با آبرو و اعتبار من بازی نکن. باز این کار را تکرار کرده، دیگر نمیخواهم در مغازه من کار کند.
آشنایی با بسته های آموزشی سه تار
به طور خلاصه داستان این سازها را برایمان تعریف کرد و گفت: عده ای سازنده در شهرهای مرزی کشور وجود دارند که سازهای نیم ساخته تولید می کنند، آن هم به صورت انبوه و با کیفیتی پایین. این سازها فقط کاسه و دسته دارد و حتی فاقد رنگ هست. عده ای به ظاهر سازنده آنها را میخرند و رنگ میکنند و سیم و پرده را به آن می بندند. و یا مهری به نام خودشان و یا مهر بعضی اساتید معروف را روی آن حک میکنند و با قیمت های بالا می فروشند. این کار نیاز به هیچ تخصصی ندارد و حتی شما هم میتوانید انجام دهید ولی بزرگترین خیانت است. هم به مشتری هم به هنر! شما هم سعی کنید دوستانتان را از این جریان مطلع کنید.
خلاصه ما را آگاه کرد و در نهایت گفت ساز را برایم بفرستید. اگر پولتان را میخواهید برایتان بر میگردانم. اگر هم ساز میخواهید، با تضمین خودم یک ساز عالی برایتان ارسال می کنم. هزینه ی پست را هم خودم متقبل می شوم. مشتری تاج سر ماست.
خلاصه خیلی از این بابت ناراحت شده بود. هادی گفت پس بگو یک ساز خوب با همین رنگ برایم ارسال کند. مشخصات سازی که هادی می خواست را به فروشنده دادم و از او خداحافظی کردم.
دو روز بعد ساز جدید رسید. هادی زنگ زد که ساز رسیده هر موقع بیکار شدی بیا و آن را ببین. عصر آن روز رفتم منزلشان و ساز را دیدم و کمی با آن نواختم. صدایش خیلی زیبا بود. رنگش هم دقیقاً همان رنگ مورد علاقه هادی بود. با دقت همه جای ساز را بررسی کردم، هیچ ایرادی نداشت. از نظر ساخت خیلی عالی بود. به مهرش هم برخوردم و دیدم مهر عباس مفاخری است. خیلی جالب بود. با ساز خودم مقایسه کردم، دقیقاً کپی ساز خودم بود. ساز را کوک کردم، پرده هایش را هم تنظیم نمودم و تحویل هادی دادم و برای این ساز خوب تبریک گفتم. گاهی اوقات بعضی اتفاقات باعث می شود یک چیز بهتری به دست آوریم. موقع خداحافظی هادی گفت یک سوال! تو از کجا میدانی این ساز ساخته خود استاد مفاخری است؟ از کجا معلوم این هم تقلبی نباشد؟ سوال خوبی بود. و در نهایت پاسخ این سوال نتیجه گیری کلی از این داستان است: بعضی چیزها در طی زمان بدست می آید. شاید از نظر فنی برای خرید ساز سر ما کلاه گذاشتند و چشم من نتوانست آن ترک روی دسته را ببیند؛ ولی صدای ساز و آن حس خوبی که از نواختنش بدست می آوریم را هیچکس نمی تواند مخفی کند. وقتی من خودم همین جنس ساز را دارم و با حال و هوای آن آشنا هستم، دقیقاً میفهمم خالق آن ساز همان است که ساز من را نیز خلق کرده. تشخیص خوب یا بد بودن یک ساز چیزی نیست که یک شبه به دست آید. توجه به جزییات یک ساز (صدای ساز- کیفیت ساخت- پرده ها- دسته ساز) و نکاتی دیگر که در طول زمان باعث می شود بتوانید ساز خوب را از بد تشخیص دهید.
در پایان به عنوان یک مشاور و یا یک دوست دلسوز به شما پیشنهاد می کنم پیش از خرید سه تار، سعی کنید کمی اطلاعات کسب نمایید. من که دانش کافی از چم و خم کار داشتم کم مانده بود که به دام یک کلاه بردار بیفتم. متاسفانه در هر صنفی حتی در هنر هم کلاه برداران و شیادانی وجود دارند که از عدم اطلاعات مشتری سوء استفاده و آنها را سر کیسه می کنند.
در پایان پیشنهاد می کنم برای کسب اطلاعات از نکات فنی یک سه تار، مقاله "آنچه پیش از خرید سه تار باید بدانید" را مطالعه فرمایید.
دوستدار شما علی اقبال
محمود کریمی
استاد سلام. بنده علاقهمند خرید سه تار هستم.اما متاسفانه نه دوستی در این زمینه برای خرید دارم و نه توان رفتن به کلاس. بنا به شرایط جسمی بنده ۳۰۰ هزارتومان بودجه دارم. اگر ممکن است میتوانم از شما کمک بگیرم؟
سلام دوست عزیز . من درخدمتتان هستم . اما سه تاری که 300 هزار تومن قیمتش باشه من به کسی پیشنهاد نمیکنم چون واقعاً چه از نظر فنی و چه از نظر صدا دهی بی کیفیت است . البته میتوانید در اینترنت جستجو کنید و پیدا هم میشود ولی پولتان را هدر داده اید .