آخرین تخفیف بزرگ نت به نت فرصت را از دست ندهید
جستجو

اجرای آهنگ بردی دلم رو با یک اشاره با همنوازی تار و دف

5 ستاره
اشتراک گزاری

زمان ثبت:1402/04/01

اجرای آهنگ بردی دلم رو با یک اشاره با همنوازی تار و دف

اجرای آهنگ بردی دلم رو با یک اشاره با همنوازی تار و دف

سلام دوستای خوبم. علی اقبال هستم و خیلی خوشحالم که در وبلاگ شخصی خودم در سایت نت به نت با شما صحبت می کنم. ویدیویی که می بینید، یک اجرای صمیمانه با دو تا از دوستای خوبم هست که با دو سه ساعت تمرین آماده کردیم تا تقدیم حضورتون کنیم. ترانه محلی ثمرگل یا بردی دلمو با یک اشاره، یک ترانه شمالی است که با صدای بانو سیما بینا اون رو بارها شنیده ایم. ترکیب تار و دف همیشه زیبا و منحصر به فرد بوده، مخصوصا وقتی از این ترکیب برای اجرای یک آهنگ محلی استفاده میشه، نمود دو چندانی پیدا می کنه. خانم ها رضوان پورکاوه و زهرا میرعظیمی، نوازنده های چیره دست ساز دف لطف کردند و به استودیوی نت به نت اومدن تا با ضبط این قطعه، اون رو به نگاه زیبای شما تقدیم کنیم.

 

آموزش تار در وب سایت نت به نت

 

صحبتی با هنرجویان

راستش هدف من از این اجرا، صرفا نمایش نبود. خیلی از هنرجویان حضوری و مجازی من این آهنگ، و حتی آهنگ های خیلی سخت تر رو بلد هستند و بسیار بی نقص و بدون اشکال می نوازند. قطعات سختی مثل رنگ های مختلف، چهار مضراب های سخت و حتی تصنیف های پر از تکنیک. اما وقتی نگاه به صفحات شخصی شون در فضای مجازی می کنم، می بینم هیچ کدوم از این تمرین های سختی که یاد گرفتن رو انتشار نمیدن. من عادت دارم با هنرجوهام یکی بشم و در مورد دیدگاهشون در مورد موسیقی، رفتار مجازی و خط قرمزهاشون گفتگو کنم. اجازه میدم هنرجو سفره دلش رو با خیال راحت برام باز کنه. در جمع بندی کلی ای که داشتم، سه تا عامل رو شناسایی کردم که در بعضی از هنرجوها برای به نمایش در آوردن هنرشون نقش بازدارندگی داره. 1- خجالت 2-کمبود اعتماد به نفس 3-کمالگرایی.

 

به هرگونه محدودیت "نه" بگویید

اول می خواهم در مورد دو تا عامل خجالت و کمبود اعتماد به نفس حرف بزنم. البته اینم بگم که من نه جامعه شناس هستم نه روانشناس. حرفای من تجربی است. تجربه ای که طی سالها تدریس به دست آورده ام.

اول بریم سراغ بحث خجالت. خجالت با شرم فرق داره. شرم مال وقتیه که یه رسوایی به بار میاد و همه متوجه یه کار بدی از ما می شن. اما خجالت صرفا یه پرده خود ساخته ای هست که بین خودمون و اجتماع می کشیم. جنس این پرده کم رویی هست. احساس می کنیم ما حق نداریم وارد گود بشیم. نشون دادن هنر و مهارت فقط برای دیگرانه و ما باید توی خلوت خودمون، بدون سر و صدا کار کنیم. خب این تفکر اشتباهیه. سهم همه ما از دنیا و اجتماع عظیم انسانی برابره.حقوق شهروندی هیچ کس برتری نسبت به دیگری نداره. ما هم مثل همه حق داریم اونچه که در چنته داریم رو به نمایش بذاریم. خیلی از افراد ذاتا خجالتی هستن. اما می شه این خلق و خوی رو تغییر داد. کافیه چند بار به خودمون سختی بدیم و علی رغم میل باطنیمون، دست به ساز بشیم و هنرمون رو ارائه کنیم. کم کم می فهمیم اینهمه خجالت، این همه خود بازدارندگی و این همه محدودیتی که برای خودمون گذاشته بودیم، همه اش از طرف خودمون بوده و در تمام این مدت جامعه پذیرای دیده شدن ما بوده. پس اگه فردی خجالتی هستی، باید این پیله رو از دور خودت بشکافی و خودتو آزاد و رها از هر قید و بندی در این زمینه بکنی.

و اما اعتماد به نفس! مهمترین عامل برای شکوفایی فرد. هنرجویی که اعتماد به نفس لازم برای انتشار محتوا نداره، از قضاوت دیگران نگرانه. پیش خودش می گه نکنه ضعیف باشم و بقیه بهم بخندن و مسخره کنن. ببینید دوستان ما اگه بخوایم برای قضاوت دیگران زندگی کنیم، هیچ زمان نمی تونیم به علایق شخصی خودمون بپردازیم. اکثر شما هنرجویانی که تحت نظر من تار و سه تار رو یاد گرفتید، این آهنگی که الان در این پست نواختم رو حتی بهتر از من می تونید اجرا کنید. نداشتن اعتماد به نفس بیشتر یه بهونه است. بهونه ای برای انتخاب کار راحت تر. "من اجرا نمی کنم و مورد قضاوت قرار نمی گیرم". زندگی به کسانی که کار راحت تر رو انتخاب می کنن، جایزه نمی ده. شما اعتماد به نفس نداری؟ با این صفت خودساخته خودت بجنگ. ترس از قضاوت مردم یه نوع توهمه که هر چی بیشتر بهش بها بدی، شاخ و برگ بیشتری می گیره. در حقیقت ما خودمون قضاوت مردم رو تصویر سازی می کنم. در واقعیت اصلا کسی فکر هم به ما نمیکنه چه برسه بخواد قضاوتمون کنه. پس تابوی خود ساخته خودت رو بشکن و با اعتماد به نفس بالا وارد میدان شو.

 

دو روی سکه کمالگرایی

اما سومین عاملی که در این بحث می خواهم در موردش صحبت کنم، صفت کمالگرایی هست که استفاده بی جا از اون جز اینکه فرد رو به زنجیر ذهن خودش می کشه، چیزی در پی نداره.

کمالگرایی فی نفسه صفتی عالی به شمار میره. باعث میشه فرد همیشه در پی بی نقص ترین حالت های ممکن خودش باشه و بالاترین عملکرد رو داشته باشه. اما ماندگاری در محدودیت های کمالگرایی، نه تنها باعث عقب گرد میشه، بلکه فرد رو روز به روز از هدف اصلی خودش دور می کنه. ذهن دچار وسواس می شه. هر کاری می خواد بکنه با خودش می گه نکنه ایراد داشته باشه. کمال گرایی رو باید یک هدف در نظر بگیریم نه یک وسیله. مثلا هنرجویی داشتم که بسیار توانمند بود و از پس اجرای قطعات خیلی سخت با چابکی تمام بر می اومد. اما این هنرجو کمالگرا بود. اعتقاد داشت تا به حد اعلی نرسیده و جایگاه رفیعی مثل اساتید بزرگ موسیقی پیدا نکرده، هنر خودش رو جایی عرضه نکنه. من بهش گفتم بیا و بی خیال این کمالگرایی شو. وقتی تو هنر خودت رو نشون نمی دی، مورد ارزیابی هم قرار نمی گیری. از کجا می خوای بفهمی پله های نردبونی که ازش بالا میری تو رو به کمال می رسونه؟ اتفاقا برای رسیدن به جایگاه بالا و رفیع، باید خودت رو در معرض ارزیابی قرار بدی. هر نکته و سخنی از طرف اجتماع، میتونه به تو در بالارفتن از این پله ها کمک کنه. در این راه نمیتونی فقط به ذهن خودت اعتماد کنی. همه هنرمندان بزرگ، مراحل مختلف پیشرفت خودشون رو به نمایش گذاشتن. بازخوردهایی که گرفتن باعث شد در نهایت به کمال واقعی برسن. دوست عزیز کمالگرا باش. اما خودت رو در زندان کمالگرایی حبس نکن.

 

مطالب مرتبط

دیدگاه ها

ثبت دیدگاه جدید

متن نظر:
Captcha

محصولات پیشنهادی فروشگاه:

آدرس واتساپ آدرس تلگرام شماره همراه