مقایسه هایی که به تعصب تبدیل میشوند
مقایسه هایی که به تعصب تبدیل میشوند
آیا تا به حال در بین جمعی بوده اید که به قیاس هنرمندان با یکدیگر بپردازند؟ مثلا یکی بگوید این نوازنده از آن یکی بهتر است و یا اینکه سبک این خواننده مسخره است یا دیگری بویی از هنر نبرده و...
من به شخصه زیاد با چنین مواردی برخورد داشته ام. مثلا در حال شنیدن آهنگی از یک خواننده بودم، یکی از دوستان به حالتی تمسخر آمیز خواننده محبوب من را کوبید و با پوزخندی هم گفت اینها چیست که گوش میکنی؟ یا در جایی دیگر به یکی از نوازندگان پیشنهاد دادم آهنگی را بنوازیم. وقتی فهمید خواننده اش کیست، خیلی نامحسوس قضیه را پیچاند و از این همکاری سر باز زد.
برای بیان آنچه میخواهم بگویم لاجرم می بایست از چند نفر نام ببرم. قیاس ها در تمام سبک های موسیقی و در هر سطحی بین مردم رواج دارد. اما من در مورد سبک نوازندگی خودم که سنتی هست صحبت میکنم. در حال حاضر مقایسه اصلی که بین علاقه مندان به موسیقی سنتی میشود، قیاس بین سبک موسیقی کلاسیک با موسیقی بزمی یا به اصطلاح کوچه بازاری است.
یکی از قیاس هایی که به کرّات آن را بین دوستداران هنر شنیده ام، مقایسه بین استاد شجریان و استاد ایرج یا استاد گلپا است.
موضوعی که من به آن دقت کرده ام یک قیاس غیر منطقی بوده. مثلا طرفداران استاد شجریان معمولاً مخالف سبک ایرج و گلپا هستند و برخی، آنها را کثر شأن میدانند. اما طرفدارن استاد ایرج و گلپا زیاد کاری به این ها ندارند و از هردو لذت میبرند. در ادامه این مقاله به تحلیل این موضوع میپردازیم که تفاوت سبک این عزیزان در چیست و چرا باید چنین مخالفت هایی وجود داشته باشد.
آموزش تئوری موسیقی با تدریس استاد مینا صابری
ریشه اصلی بحث بر سر سبک ها چیست
اگر پای صحبت طرفداران استاد شجریان بنشینید، میگویند ایرج و گلپا کوچه بازاری هستند و حتی پسوند استاد هم برای آنها به کار نمیبرند. آنها معتقدند ایرج خواننده کاباره ها و فیلم های ایرانی بوده و صدایش مجلس گرم کن میخواران و اهالی دود و منقل است. با یکی از این دوستان وارد بحثی شدم و اینگونه به من گفت: صدای ایرج فقط مناسب این است که آن را که فردین لب خوانی کند و یه زن هم در آن میان برقصد. وگرنه ارزش دیگری ندارد!
در مورد گلپا نیز اینچنین گفت: صدای گلپا فقط به درد شوفرهای بیابان میخورد. هیچ تکنیکی ندارد و بیشتر طرفدارانش لات و لوت هایی هستند که پای بساط مینشیدند و با آهنگهایش مستی می کنند.
من که کاملاً بی طرفانه صحبت میکردم و هیچگونه موضعی برای این عزیزان نگرفته بودم از این دوست پرسیدم استاد شجریان رو چطور میبینی و وجه متمایز ایشان نسبت به گلپا و ایرج چیست؟ اینگونه عنوان کرد: استاد شجریان یک خواننده مردمی و متشخص هستند. طرفدارهایش آدمهای حسابی هستند. آهنگ های استاد جملگی جاودان شده اند اما ایرج و گلپا چه؟ یک عده پای بساط نشستند ایرج گوش می کنند یا با آن میرقصند. تفاوتشان در این است!
کمی در مورد حرفهایش فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که هیچ استدلال منطقی برای گفته هایش ندارد و کاملا متعصبانه در این مورد قضاوت میکند. به نظر شما اینگونه مقایسه ها چه تاثیری دارد؟ چرا باید دو استاد موسیقی کشور را باهم مقایسه کنیم؟ خود آن عزیزان برای هم احترام قائلند و سبک های یکدیگر را دوست می دارند و اصلا همدیگر را مقایسه نمیکنند. اگر کمی عمیقتر فکر کنیم به این نتیجه میرسیم که، جامعه نیازمند به سبک های مختلف موسیقی است. هنرمندان موسیقی در تمام سبکها بایستی برای علاقه مندان در هر سطحی محتوا تولید کنند.
حالا با یک مثال جنجال برانگیز قصد دارم کمی مخاطبان متعصب را به فکر وادارم.
آموزش سنتور با تدریس استاد مصطفی رسولیان
سوالی را مطرح میکنم و از شما میخواهم خیلی منطقی و عقلانی پاسخ دهید. من علی اقبال هستم نوازنده تار و سه تار . 18 سال است تار و سه تار مینوازم. تا کنون هیچ اثر موسیقی نساخته ام و هیچ ارکستری را رهبری نکرده ام و فقط اجراهای کوچک در دانشگاه ها و بعضی مراسمات شخصی و سازمانی داشته ام. هنرجویان زیادی در سطح مبتدی از طریق آموزش هایم سه تار یاد گرفته اند.
حال به نظر شما من بهترم یا استاد حسین علیزاده؟
نمیدانم چقدر با استاد علیزاده آشنا هستید. ایشان استاد بی بدیل تار و سه تار کشورمان هستند و آوازه و شهرتش جهانیست. آهنگساز، رهبر ارکستر، آهنگساز موسیقی فیلم، ردیف دان و ده ها سابقه درخشان دیگر که میتوانید در موردشان بخوانید.
سوالم را باز تکرار میکنم. به نظر شما من بهترم یا ایشان؟ حتماً خواهید گفت این دیگر چه قیاس مسخره ایست! خب واضح است استاد علیزاده بهتر است. موسیقی ایران مدیون ایشان است. رزومه ایشان و جوایز درخشانشان در تاریخ ثبت شده است. گویا بد جور دچار خود شیفتگی شده ای!
و اما جواب من این است: این مقایسه در کل اشتباه است. هر کسی را باید در جایگاه خودش سنجید. اصلاً کلمه کدام بهتراست در مقوله هنر، یک تفکر عامیانه و پوچی است که انسانهای سطحی نگر و متعصب به کار میبرند. من در جایگاه خودم با توجه به شرایط زندگی ام در کار خود موفق بوده ام و مخاطبان خاص خودم را دارم و شاید خیلی از مخاطبانم حتی استاد علیزاده را نشناسند. آیا باید به آنها معترض شوم که چرا استاد به این بزرگی را نمیشناسید؟ من باید سعی کنم آثار این استاد بزرگ را به افرادی که با ایشان آشنایی ندارند معرفی کنم تا بقیه هم از آن لذت ببرند.
از بحث اصلی خارج نشویم . در ابتدا گفتیم که هیچ گاه در هنر مقایسه نکنیم و هیچ کس را برتر از دیگری ندانیم. در ادامه به این نتیجه خواهیم رسید که این مقایسه بین این اساتید(همان مثال شجریان با ایرج و گلپا)، بیشتر به خاطر برچسب های بعضی هنرمندان و صاحب نظران است که روی آنها میزنند. ولی اگر با دیدگاه کاملاً بی طرفانه غیر مغرضانه به آثار آن دو بپردازیم خواهیم دید تفاوت چندانی ندارند.
آموزش تنبک در وب سایت نت به نت
یک سناریو را تصور کنید در مورد استاد ایرج و استاد شجریان
تصور کنید هدفونی بر گوش شما قرار میگیرد. یک قطعه آواز از استاد شجریان در دستگاه سه گاه برایتان پخش میشود. آهنگ با پیش درآمد آغاز شده و سپس درآمد و بعد وارد آواز میشود. استاد شجریان شروع به خواندن آواز میکند، گوشه های مختلف را مرور میکند، به مخالف سه گاه میرسد و سپس فرود می آید. آواز را میشنویم و از اشعار و ملودی ها و نوای ایشان لذت میبریم. بعد قطعه ای از استاد ایرج در همان دستگاه پخش میشود. پیش درآمد سه گاه نواخته میشود. سپس درآمد اجرا می گردد، سپس وارد آواز میشویم. استاد ایرج هم آواز سه گاه را بسیار استادنه میخواند. گوشه های مختلف را مرور میکند و سپس آواز به پایان میرسد و وارد تصنیف میشویم. خوب تا اینجا که مشکلی نبود. ساختار هم که یکی بود. گوشه ها هم که نمیتواند تغییر کند. یعنی اگر تغییری کند اسمش چیز دیگری میشود. مثلاً گوشه مخالف سه گاه یک سری ملودی مشخص دارد و هر کس قرار باشد بخواند، همان را باید بخواند. داستان را رساندم به اینجا تا برسم به آن سوالی که به عنوان تحقیق از یکی از آن شجریانی های دو آتیشه پرسیدم. به او گفتم تا اینجا که همه چیز برابر بود و از یک الگوی ساختاری پیروی میکرد؛ پس چرا شما استاد ایرج را سخیف میدانید؟ چه چیزی در اوست که سبکش را در دید شما فاقد ارزش هنری کرده است؟
آن دوست گفت: کاری به خواندن ایشان به سبک خراباتی ندارم و حتی کاری ندارم که صدای ایشان برای مجلس های میگساری و عیش و نوش است. جدای از همه اینها لحن ایشان خوراک شوفرهای اتوبوس است.
اینجا بود که فهمیدم ساختار فکری ایشان جهت تخریب استاد ایرج و گلپا و حتی برنامه گلهای رادیو در زمان قدیم است. در طول چند سالی که مشغول نوازندگی هستم، به بررسی بعضی عقاید و باورهای نوازندگان و خوانندگان موسیقی سنتی پرداختم و دریافتم که عده ای از آن ها، موسیقی ایران را به دو بخش تقسیم میکنند که سنگ ترازوی آنها، استاد شجریان است. موسیقی قبل از شجریان و موسیقی بعد از شجریان. در توانایی بی نظیر و جاودان بودن استاد شجریان شکی نیست ولی اینکه برخی از قیاس گران، تاریخ موسیقی ایران را مطالعه نکرده و آثار قدمای موسیقی ایران را گوش نداده باشند و از استاد شجریان بت بسازند این اشتباه است. فضای موسیقایی ایرج و گلپا، فضای بزمی می باشد. شورو شعفی متناسب با مخاطبان خود دارد و خارج از دستگاه و گوشه های موسیقی ایران هم نیست. فضای موسیقایی استاد شجریان کمی جدی تر و همراه با مسایل سیاسی و اجتماعی کشور بوده و هست و کار ایشان هم از نظر فرهنگی و هنری ارزشمند و ستودنیست.
آموزش سه تار در وب سایت نت به نت
حرف آخر
تمام هدفم در این مقاله این بود که به دور از هرگونه تعصب به شنیدن آثار اساتید گوش دهیم. باور داشته باشیم همه این مقایسه ها فقط برچسبی است که دیگران آن هم به غلط روی این عزیزان نهاده اند و باعث شده اند نسل جوان امروز سبک این اساتید را پایین بدانند. هرکسی در هرجای دنیا نام و نغمات موسیقی ایرانی را زنده نگه دارد ارزشمند است.
یادمان باشد هنر، حساس و لطیف است. در برخی از کارهای غیر هنری قیاس وارد است. مثلا میدانیم مهارت لیونل مسی در فوتبال بسیار بالاتر از مهارت یک بازیکن معمولیست. این قیاس مشکلی ندارد. چون پای رقابت و کنار زدن رقیبان در میان است. اما هنر بحثش سواست. هدف هنر رقابت نیست. بلکه ارائه ذوق و طبع نهان است.
در پایان پیشنهاد میکنم چنانچه با هر هنرمندی مخالفید، و یا حتی از آن متنفرید، به چند نمونه از کارهایش گوش دهید. البته با گوش حال، نه گوش قال. سپس در مورد کارش قضاوت(نه قیاس) کنید. امیدوارم توانسته باشم با نوشتن این مقاله باورهای بعضی از عزیزان را در مورد سبک های مختلف اساتید موسیقی ایرانی عوض کنم.