قسمت سی و هفتم قصه های هزار و یک شب
شب بیست و نهم: حکایت عاشق و دلاک (بخش دوم)
در این پادکست، سی و هفتمین قسمت از مجموعه صوتی قصه های هزار و یک شب را خواهید شنید. بیست و نهمین شبی که شهرزاد برای حفظ جان خود و دیگر دختران سرزمین، برای شهریار شاه قصه خوانی می کند.
آنچه در قسمت قبل شنیدید، حکایتی بود که خیاط برای هارون الرشید بازگو می کرد. درباره جوانی تاجر و خوش بر و رو، که در مجلسی که خیاط حضور داشت، به صورت لنگان وارد گشت. نگاه جوان به شخصی در مجلس افتاد و بی درنگ قصد ترک مهمانی نمود. اما او را به اصرار نشاندند و سبب پرسیدند. جوان گفت آن شخص که می بینید، دلاک بغداد است و من قسم خورده ام هر جای که او را دیدم، آنجا را ترک گویم. حاضران علت را جویا شدند و جوان سخن گفتن آغار کرد.
باز هم مثل اکثر قصه های هزار و یک شب، ماجرا به عشق طوفانی مردی که دلباخته دختری ماهروی می شود، باز می گشت. جوان، دختر قاضی شهر را در بغداد دید و از عشق او بیمار گشت. عجوزی او را بشارت داد که دل دخترک را به دست می آورد و همین کار کرد.
قبل از عزیمت به سرای دخترک، به گرمابه ای رفت تا سر خود را اصلاح کند. دلاک قبل از اصلاح موهای او، در مورد طالع نیکِ تراشیدن سر در جمعه و ثبت این طالع بر فلک الفلاک سخن گفت. به طوری که پرگویی دلاک، جوان را حوصله از کف ربود.
حال ادامه داستان عاشق و دلاک را از زبان راوی مجموعه، ریحانه زارعی می شنوید.
عوامل تولید:
گوینده: ریحانه زارعی
صدابردار: علی اقبال
تدوینگر: رضا طریحی
تهیه شده در استودیو نت به نت
بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب
مطالب مرتبط
دیدگاه ها
ثبت دیدگاه جدید
قسمت سی و هفتم قصه های هزار و یک شب
قسمت سی و هفتم قصه های هزار و یک شب